توکّل واقعی انسان به خداوند تبارک و تعالی از اعتقاد او به توحید سرچشمه میگیرد. از اینرو لازم است قدری راجع به اصل توحید و اقسام آن توضیح داده شود تا رابطة توکّل و توحید روشن گردد.
قسم اوّل؛ توحید ذاتی است. یعنی ذات خداوند متعال بیهمتاست و واجبالوجودی جز او نیست. اعتقاد به اینکه خدا یکی است و شریک ندارد، واجبالوجود و مؤثری در این جهان جز خدا وجود ندارد و دیگر هر چه هست مخلوق خدا و موجود شده از طرف ذات باریتعالی است، اعتقاد به توحید ذاتی است. انسان همة موجودات را ممکنالوجود و حق تعالی را واجبالوجود میداند و کم پیدا میشود کسی در جهان قائل به توحید ذاتی نباشد. بتپرستان نیز این توحید ذاتی را قبول دارند.
قسم دوم؛ توحید صفاتی است. به این معنا که ذات خداوند متعال بسیط است و هیچ ترکیبی در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالمیان نظیر علم و قدرت، عین ذات اوست، برخلاف علم و قدرت مخلوقات که زاید بر ذات آنان است. زائد بودن صفات مخلوقات بر ذات آنان بدین معنا است که مثلاً انسان از ابتدا عالم یا قدرتمند نبوده و این صفات یا فضائل دیگری که هر انسانی دارد، به ذات او افزوده شده است و ممکن است روزی هم از او زائل شود. امّا صفات حق تعالی عین ذات او است، یعنی وجود او قدرت، علم و سایر صفات و فضائل است و این صفات از ذات باری تعالی جدا شدنی نیست. مانند تر بودن آب یا چرب بودن روغن که ذاتی است.
معنای دیگر توحید صفاتی این است که انسان باید هر چه فضیلت دارد از خدا بداند، اگر علم دارد از خداست، اگر قدرت دارد از طرف خدا به او عنایت شده، اگر عقل و شعور دارد از جانب خدا است، اگر مال دارد از خدا است و بالأخره هر چه خوبی، زیبایی و فضیلت است، همه از جانب خدا است و انسان فقط امانتدار خدا است.
قسم سوم؛ توحید عبادی است. یعنی انسان در مقابل هیچ کسی کرنش نکند به جز خدای سبحان، یعنی عبادت و پرستش فقط شایسته خدا و مختص ذات او است.
قسم چهارم؛ توحید افعالی است. به معنای اینکه مؤثّری در جهان هستی جز خداوند متعال نیست. تحقّق این دو قسم اخیر از توحید بسیار مشکل است، زیرا التزام عملی به این امور مشکل است و اکثر انسانها متأسفانه توحید افعالی ندارند.
(وَ مَا يُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ)(یوسف/106)
و بیشتر آنها به خدا ایمان نمیآورند، مگر آنکه در همان حال مشرکاند.
جملة (إِيّاکَ نَعبُدُ وَ إِيّاکَ نَستَعينُ)(الفاتحه/5) که در سورة حمد آمده است و امر شده به طور مکرّر در نمازها خوانده شود، مربوط به این دو قسم توحید است. و کلمه توحید «لا اله الا الله» در بردارندۀ هر چهار قسم از توحید است. اگر کسی جدّاً عبارت «لا اله الا الله» را بگوید، در قلعه محکم خداست و از عذاب الهی در امان خواهد بود. حضرت رضا(ع) در نیشابور و در حساسترین مواقع که باید بالاترینِ کلمات را بگویند، فرمودند:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(الأمالی (للصدوق)، ص235)
بال توحید، یک بال برای پرواز به شمار میرود و بال دیگر برای پرواز، بال ولایت است. جملة «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» که امام رضا(ع) ذیل این روایت فرمودهاند، بیانگر این واقعیّت است. آن حضرت در جای دیگر نیز از قول خدای تعالی فرمودهاند:
«وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(عیونأخبارالرّضا(ع)، ص2، ص136)
اگر کسی شیطان را متابعت کند، شیطانپرست میشود. اگر کسی به دنبال هوی و هوس باشد، هوی و هوس را میپرستد. متابعت از نفس و آنچه دل میخواهد، نوعی شرک است. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
(أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)(یس/60: «ای فرزندان آدم، آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او مسلّماً برای شما دشمنی آشکار است؟»)
میفرماید: ای بنیآدم ما در عالم ذر، با هم معاهده کردیم که وقتی در این دنیا آمدی به دنبال شیطان نروی و او را نپرستی، چرا شیطانپرست شدی؟ تبعیت از شیطان پیروی از او، همان پرستش شیطان است و به توحید عبادی ضرر میزند و انسان را مشرک میکند. در واقع چنین کسی دو خدا دارد، یک خدا که او را خلق کرده و خدای دیگر، خدائی که از او تبعیت میکند. قرآن میفرماید:
(أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَيْهِ وَکِيلاً)(الفرقان/43: «آیا دیدی کسی را که خدای خود را هوای خود گرفته؟ آیا تو کارساز او (در هدایت یا حفظ از عذاب آخرت) خواهی شد؟»)
یعنی ای رسول گرامی! آیا میخواهی آن کسی را که از هوای نفسش پیروی کرده را به تو نشان بدهم؟ همان کسی که برای خدا شریک قائل شده است، یعنی هم خدا را میپرستد و او را عبادت میکند و هم هوی و هوس بر دل او مسلّط شده است و در نتیجه، هوی و هوس را نیز میپرستد.
معنای توحید افعالی این است که انسان به جز خدا مؤثّری در این جهان نبیند اعماق وجودش بگوید: «لا مؤثّر فی الوجود إلا الله»، توحید افعالی معنای واقعی کلمه «لا الله الا الله» است، یعنی کسی «لا الله الا الله» میگوید که فقط الله را در جهان مؤثر بداند. باور کند که هر چه دارد از ناحیة حق تعالی است و در حالی که او را همه کارة عالم وجود میداند، به هیچ کاره بودن خودش، علمش، قدرتش و دارائیاش پی ببرد. به قارون گفتند: چرا زکات مال خود را پرداخت نمیکنی؟ گفت: من این پولها را از علم خود به دست آوردهام و زکات نمیدهم: (...أوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی)(القصص/78) بنابر تعبیر قرآن کریم، این سخن شرک است و بر این اساس میفرماید: (وَمَا يُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ)(یوسف/106)، یعنی اکثر مردم توحید افعالی ندارند، زیرا هر چه دارند، از خودشان میدانند. این گروه از مردم خودشان را در زندگی مؤثّر میدانند. خدا را هم در کنار خود و دیگران قبول دارند و مؤثّر میدانند.
البتّه توحید افعالی به این معنی نیست که «واسطة فیض» در این جهان نباشد، بلکه عناصر جهان هستی در یکدیگر تأثیر دارند و به اصطلاح فلسفی، نظام جهان بر پایه علّت و معلول استوار است.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
توحید افعالی به این معنی است که همانگونه که خلقت جهان هستی از ناحیة خدا است، تأثیر عناصر جهان هستی در یکدیگر نیز از او است.
سیروسلوک، مقدمه: سلوک معنوی در پرتو نور قرآن و عترت؛ مرجع عالیقدر آیةالله العظمی مظاهری (مد ظله العالی)
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |