بسم الله الرحمن الرحیم
در میان سخنان عالی و ارجمندی که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده قسمتهایی هست که مخاطب در آن قسمتها یک شخص معین است و به عنوان وصیت و نصیحت به آن شخص معین بیان فرموده و این قسمتها از جمله بیانات مفصل و طولانی حضرت رسول اکرم است و در کتب ضبط شده است، مثل بیاناتی که به عنوان وصیت و نصیحت، علی علیه السلام و یا عبدالله بن مسعود و یا ابوذر غِفاری را مخاطب قرار داده است؛ و شاید علت اینکه یک شخص معین را مخاطب قرار داده با اینکه آن کلمات حکمتهایی کلی و دستورالعملهایی جامع است و برای عموم مفید است این است که رسول اکرم خواسته آن شخص معین را مسئول حفظ و ضبط آن حکمتها و ابلاغ آنها به سایرین قرار دهد، زیرا از جمله کارهایی که رسول اکرم در آن روز کرد این بود که مخصوصاً مردم را تشویق میکرد که آنچه امروز از من میشنوید کاملاً ضبط کنید و بنویسید و به خاطر بسپارید و به نسلهای آینده منتقل کنید؛ فرمود آن که حاضر است به غایبها اعلام کند، ای بسا که حدیثی امروز از من میشنوید و بعد برای دیگران نقل میکنید و آن کس که برای دیگری نقل میکند به اندازه آن دیگری که از او تحویل میگیرد نمیتواند استفاده کند زیرا نمیتواند به اندازه او به عمق معنا و سرّ حقیقت آن کلام پی ببرد. روی همین تأکید و توصیه رسول اکرم بود که «علم حدیث» در اسلام پدید آمد که مسلمانان با کمال دقت و امانت، احادیث رسول اکرم را برای یکدیگر نقل میکردند و از نسلی به نسل دیگر تحویل میدادند؛ و بعد «علم رجال» پدید آمد، یعنی علم تحقیق در احوال کسانی که راویان این احادیث میباشند که آیا قابل اعتماد میباشند و یا نمیباشند. امروز به یک جمله از حکمتهایی که به عنوان وصیت به ابوذر غفاری فرموده، سخن خود را زینت میدهیم. فرمود:
ای ابوذر! از آن بپرهیز که خیالات و آرزوها سبب شود که کار امروز به فردا بیفکنی، زیرا تو متعلق به امروز و مال امروز هستی نه مال روزهای نیامده. در آنجا که کار مفید و لازم و خداپسندی میخواهی انجام دهی تأخیر و دفع الوقت را روا مدار. ای ابوذر! به عمرت بیشتر بخل بورز تا به مالت.
این سخنان در زمینه غنیمت شمردن عمر و استفاده کردن از فرصت زندگی است. جای تأسف است که در نظر بسیاری از مردم چیزی از وقت و زمان و این رشته طولانی لرزان که نامش عمر است بیقیمتتر و بیارزشتر وجود ندارد. دوره عمر برای هرکسی دوره مدرسه است. همان طوری که در مدرسه روز و ساعت و دقیقه ارزش دارد، آن دقایقی هم که زنگ تفریح نواخته میشود برای تجهیز و تجدید قوا و آمادگی برای کسب کمال در ساعات دیگر است، تمام دوره عمر آدمی باید به همینطور تنظیم شده باشد، آن وقت است که ساعت و دقیقه هدر رفته وجود ندارد.
علامه حلّی یکی از ستارگان درخشان علوم اسلامی است و گذشته از اینکه یک فقیه درجه اول است، در سایر رشتههای علوم اسلامی از معقول و منقول تألیفات دارد. این مرد سالها در خدمت حکیم و ریاضیدان بزرگ خواجه نصیرالدین شاگردی کرده و ملازم شب و روز استاد خویش بوده است. او میفرماید: من در مدت ملازمت خدمت استاد حتی یک عمل کوچک که استحباب شرعی داشته باشد ندیدم که انجام ندهد؛ یعنی چنان وقت خود را تنظیم کرده بود که هر کاری در موقع خود و به جای خود صورت میگرفت؛ اگر احیاناً تفریح و تفنن میکرد در موردی بود و به طرزی بود که بجا و لازم بود و شرعاً پسندیده بود. البته دانشجویی که در سر کلاس با تمام توجه، گوش و چشمش به استاد و درس است در ساعتی هم که تفریح میکند و استراحت مینماید مثل همان ساعتی است که درس میخواند، یعنی [کار او] به همان اندازه مشروع و مستحسن است.
یکی از شرایط موفقیت انسان درک کردن قیمت و ارزش وقت است. اگر جوانی ثروت هنگفتی از پدر به ارث برده باشد و دیوانه وار اسراف و تبذیر کند، همه متأسف و متعجب میشوند، به حال جوان رقّت میکنند، عاقبت شومش را همه حدس میزنند که چه بدبختیها و پشیمانیهاست. همه ماها کم و بیش با همچو کسانی برخورد کردهایم و بسیار تأسف خوردهایم ولی همین ما، خود ما نسبت به سرمایه بزرگتر و با ارزشتر یعنی وقت و عمر همان معاملهای را میکنیم که آن جوان نسبت به مال و ثروت خود میکند و هیچ گونه متأثر نمیشویم. این خود نشانه این است که ما ارزش پول را خوب درک میکنیم ولی ارزش وقت و زمان را درک نمیکنیم. معمولاً اشخاص تربیت یافته که به دیگران تجاوز نمیکنند و از خدا میترسند، ممکن نیست ده شاهی مال کسی را بخورند و تلف کنند و اگر احیاناً مال دیگری را تلف کردند از مال خودشان جبران میکنند، ولی همین اشخاص که اینقدر برای مال دیگران حرمت و حقوق قائلند، برای عمر دیگران حرمتی و حقی قائل نیستند؛ به خودشان حق میدهند به بهانهای وقت دیگری را تلف کنند، مثلًا خلف وعده میکنند. همه اینها دلیل است که ما به معنای کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله توجه نداریم و از حکمت آن حضرت پیروی نمیکنیم که میفرماید: حرمت عمر و زمان بالاتر از حرمت مال است. اگر مال کسی را تلف کنیم میتوانیم از مال خودمان جبران کنیم، ولی آیا اگر وقت دیگران را تلف کنیم میتوانیم مقداری از عمر خود به او بدهیم؟.
علی علیه السلام میفرماید: ببینید به چه سرعتی روزها در ماهها و ماهها در سالها و سالها در عمر میگذرد. این سالها و ماهها و هفتهها و روزها قطعاتی است که از عمر ما جدا میشود و معدوم میگردد و قابل وصل و برگشت نیست؛ همان عمری که در لحظات آخر که مرگ ما فرا میرسد حاضریم تمام دارایی خود را بدهیم و یک سال دیگر بلکه یک روز و یک ساعت دیگر این دنیا را ببینیم و در آن یک روز و یک ساعت، فرصت از دست رفته را به دست آوریم و مافات را جبران کنیم. در قرآن کریم حال مردمان تفریط کار و عمر ضایع کن را بعد از مرگ چنین بیان میکند که آنها با التماس میگویند: خدایا ما را برگردان به دنیا تا با عمل صالح، گذشته از دست رفته را جبران کنیم. جواب میرسد: دیگر این راه برگشت ندارد.
در احوال یکی از مردان خدا مینویسند که در خانه خود قبر خود را کنده بود و گاهی میرفت و در آنجا میخوابید و بعد به خود چنین تلقین میکرد که فرض میکنم من مردهام و التماس میکنم که مرا برگردانید به دنیا تا گذشته از دست رفته را جبران کنم و از گناهان توبه کنم، عمل صالح بجا بیاورم، و فرض میکنم استثنائاً این تقاضا و خواهش تنها در مورد من پذیرفته شده و اجازه داده شده به دنیا برگردم و عمل صالح انجام دهم. به این ترتیب آن مرد خداشناس به خود تلقین و موعظه میکرد.
آدمی نباید اینقدر در غفلت بسر ببرد که احتیاج به چنین عملیات وحشتآور برای تذکر و بیداری خویش داشته باشد، باید بیدارتر و هشیارتر از اینها باشد؛ باید از اطوار زندگی خود یعنی از اینکه میبیند روزگار بدون یک لحظه سکون و آرامش، او را مرحله به مرحله حرکت داده، از کودکی به جوانی و از جوانی به پیری آورده پند بگیرد؛ باید به این حقیقت پی ببرد که جهان دستگاه مساعدی است برای کشت و زرع، و زارعْ آن میدرود عاقبت کار که کشت:
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم
پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت
ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم
یکی از چیزهایی که مذموم است درازی آرزوست که در زبان دین «طول امل» نامیده میشود. طول امل همین روحیه تضییع وقت است به امید اینکه در آینده طولانی جبران میکنم، همان آیندهای که کسی نمیتواند اطمینان داشته باشد در ساعت بعد و لحظه بعد چه بر سرش میآید. علی علیه السلام فرمود: «از آن کسان مباش که سعادت آخرت را میخواهد اما بدون رنج و عمل، و توبه را تأخیر میاندازد به واسطه طول امل، همیشه به خود تلقین میکند که هنوز دیر نشده، زمان دراز است.» باید آدمی روحیه «هنوز دیر نشده» و «هنوز وقت دراز است» و امثال اینها را از خود دور کند.
بار دیگر جمله رسول خدا را خطاب به ابوذر غفاری، آن مرد بزرگ و صحابی جلیل، تکرار میکنم. فرمود:
مبادا به خاطر آرزوهای دراز و فکر اینکه هنوز دیر نشده و هنوز وقت باقی است، در کاری که باید بکنی تأخیر کنی. تو مرد زمان حالی و متعلق به زمان حالی، تو از زمان ماضی و گذشته جدا شدهای و به زمان مستقبل و آینده هنوز نرسیدهای. فکر کن و مواظب باش که زمان حال را به خوبی دریابی.
منبع: استاد مطهری، حکمتها و اندرزها، ج 1.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |